Monday 26 December 2011

اهل اشرف هستم

اهل اشرف هستم
روزگارم داغان,
کلاشينکفي داشتم،خرده مغزي اکبند،سر سوزن شعور.
سيد رييسي داشتم،خرتر از گاو چموش
دوستاني،همه از دم چلمنگ،
و مسعودي که در اين نزديکيست،
لاي اون دستشويها،ته اون چاه موال،
اهل اشرف هستم
پيشه ام نوکري صدام بود،
گاهگاهي غيرتم را به حراج يگذاشتم،مي فروختم به او،
تا به اواز خيانت که در ان زندانيم،
دل نکبت زده مان تازه شود،
چه خيالي،چه
خيالي ،...ميدانم،
اهل اشرف هستم
بوي گندم شايد برسد،
بوي گندم  شايد به دماغ ان زن فاحشه در قلب فرانسه برسد

No comments:

Post a Comment